امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Barbel

American: ˈbɑːrbəl British: ˈbɑːbəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
(در برخی ماهیان) زایده‌ی ریش‌مانندی که از فک آویخته است، ریشک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barbel

  1. noun Slender tactile process on the jaws of a fish
    Synonyms:
    feeler

ارجاع به لغت barbel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barbel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barbel

لغات نزدیک barbel

پیشنهاد بهبود معانی