آخرین به‌روزرسانی:

Bathwater

ˈbæθwɑːt̬ər ˈbɑːθwɔːtə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

آب حمام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The warm bathwater soothed her aching muscles after a long day.

آب گرم حمام بعداز یک روز طولانی عضلات دردناک او را آرام کرد.

She decided to drain the bathwater before adding fresh bubbles.

او تصمیم گرفت قبل‌از اضافه کردن حباب‌های تازه، آب حمام را تخلیه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

to throw the baby out with the bathwater

تر و خشک را با هم سوزاندن، خوب و بد را با هم از دست دادن

ارجاع به لغت bathwater

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bathwater» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bathwater

لغات نزدیک bathwater

پیشنهاد بهبود معانی