فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Blood Pressure

ˈblədˈpreʃər blʌdˈpreʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    پزشکی فشار خون
    • - He has high blood pressure.
    • - فشار خون او بالا است.
    • - The doctor measured my blood pressure and told me it was slightly elevated.
    • - دکتر فشار خونم را گرفت و گفت کمی بالا رفته است.
    • - Regular exercise and a healthy diet can help to lower blood pressure.
    • - ورزش منظم و رژیم غذایی سالم می‌تواند به کاهش فشار خون کمک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت blood pressure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blood pressure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blood-pressure

لغات نزدیک blood pressure

پیشنهاد بهبود معانی