Bookshelf

ˈbʊkʃelf ˈbʊkʃelf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bookshelves

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
ردیف کتاب، ردیف (در قفسه‌ی کتاب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She organized the bookshelf by genre and author.
- او ردیف کتاب را براساس ژانر و نویسنده سازماندهی کرد.
- The bookshelf was filled with a variety of novels and textbooks.
- ردیف کتاب پر از رمان‌ها و کتاب‌های درسی متنوع بود.
- They painted the bookshelf blue to match the room's decor.
- آن‌ها ردیف کتاب را رنگ آبی زدند تا با دکوراسیون اتاق همخوانی داشته باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bookshelf

  1. noun a shelf on which books can be stored, a shelf in a bookcase

ارجاع به لغت bookshelf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bookshelf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bookshelf

لغات نزدیک bookshelf

پیشنهاد بهبود معانی