آخرین به‌روزرسانی:

Bookshelf

ˈbʊkʃelf ˈbʊkʃelf

شکل جمع:

bookshelves

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

ردیف کتاب، ردیف (در قفسه‌ی کتاب)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The bookshelf was filled with a variety of novels and textbooks.

ردیف کتاب پر از رمان‌ها و کتاب‌های درسی متنوع بود.

They painted the bookshelf blue to match the room's decor.

آن‌ها ردیف کتاب را رنگ آبی زدند تا با دکوراسیون اتاق همخوانی داشته باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She organized the bookshelf by genre and author.

او ردیف کتاب را براساس ژانر و نویسنده سازماندهی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bookshelf

  1. noun a shelf on which books can be stored, a shelf in a bookcase

ارجاع به لغت bookshelf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bookshelf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bookshelf

لغات نزدیک bookshelf

پیشنهاد بهبود معانی