فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Botanical

bəˈtænɪkl bəˈtænɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    botanicals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گیاه‌شناسی وابسته به گیاه‌شناسی، گیاهی
    • - Tehran botanical garden
    • - باغ گیاه‌شناسی تهران
    • - botanical drawings
    • - تصاویر گیاهی
  • noun countable
    داروسازی گیاه‌شناسی داروی گیاهی، ترکیب یا مشتقی از مواد گیاهی
    • - The botanical in this tea is known for its calming properties.
    • - مواد گیاهی موجود در این چای به‌دلیل خاصیت آرام‌بخشی آن شناخته شده است.
    • - The chef foraged for unique botanicals to incorporate into his dishes.
    • - سرآشپز به‌دنبال مواد گیاهی منحصربه‌فرد بود تا در غذاهای خود بگنجاند.
  • adjective
    قسم، نوع، گونه، انواع
    • - The artist painted a botanical portrait of a butterfly.
    • - این هنرمند نوعی پرتره از پروانه‌ای کشید.
    • - She studied botanical illustrations in her art class.
    • - او در کلاس هنر خود انواعی از تصویرسازی را مطالعه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد botanical

  1. adjective relating to plants
    Synonyms: botanic, concerning plants, floral, agricultural, horticultural

ارجاع به لغت botanical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «botanical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/botanical

لغات نزدیک botanical

پیشنهاد بهبود معانی