آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ اسفند ۱۴۰۲

    Bot

    bɑːt bɒt

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از bott به‌ جای bot در معنای چهارم استفاده کرد.

    معنی bot | جمله با bot

    noun countable

    تکنولوژی کامپیوتر بات (برنامه‌ای کامپیوتری که به طور خودکار کار می‌کند به‌ویژه برنامه‌ای که اطلاعات را در اینترنت جست‌وجو و پیدا می‌کند)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    I have made an online bot to help users register on the website easily.

    یک بات آنلاین ساختم تا به کاربران کمک کنم که در وب‌سایت به‌طور ساده‌تری ثبت‌نام کنند.

    The bot scanned the web for relevant articles on artificial intelligence.

    این ربات وب را برای مقالات مرتبط در مورد هوش مصنوعی بررسی کرد.

    noun countable informal

    تکنولوژی بات (ربات)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The bot vacuumed the entire house while I relaxed on the couch.

    وقتی که روی کاناپه استراحت می‌کردم، بات کل خانه را جارو کرد.

    The cleaning bots scrubbed and sanitized every surface in the hospital.

    بات‌های تمیزکننده تمام سطوح بیمارستان را تمیز و ضدعفونی کردند.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی کالبدشناسی کون (انسان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    What a good bot you got!

    چه کون خوبی داری!

    Sit on the soft cushion to relieve pressure on your bot.

    روی بالشتک نرم بنشین تا فشار روی کونت کم بشه.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The wooden chair was quite uncomfortable and made my bot ache.

    صندلی چوبی کاملاً ناراحت‌کننده بود و باعث درد کون من شد.

    noun countable

    جانورشناسی لارو خرمگس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The vet discovered a bot in the horse's nostril during the examination.

    دام‌پزشک حین معاینه یک لارو خرمگس را در سوراخ بینی اسب پیدا کرد.

    The presence of bots can cause discomfort for horses.

    وجود لارو خرمگس می‌تواند باعث ناراحتی اسب شود.

    abbreviation

    گیاه‌شناسی مربوط به گیاه‌شناسی (botanical)، گیاه‌شناس (botanist)، گیاه‌شناسی (botany)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    His passion for bot photography led him to capture breathtaking images of nature's wonders.

    اشتیاقش به عکاسی گیاه‌شناسی او را به ثبت تصاویر شگفت‌انگیز از شگفتی‌های طبیعت سوق داد.

    I enrolled in a course on plant identification taught by a renowned bot.

    در دوره‌ای در زمینه‌ی شناسایی گیاهان که گیاه‌شناس معروفی آن را تدریس می‌کرد، ثبت‌نام کردم.

    abbreviation

    بطری (bottle)

    She poured the water into a crystal bot.

    آب را در یک بطری کریستالی ریخت.

    The bartender handed me a cold bot of beer.

    متصدی بار یک بطری آبجو سرد به من داد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت bot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bot

    لغات نزدیک bot

    • - bosun
    • - boswell
    • - bot
    • - botanica
    • - botanical
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.