قانونشکنی کردن، زیر پا گذاشتن قانون، تخطی از قانون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you drive drunk, you're breaking the law.
اگر در حالت مستی رانندگی کنید، قانونشکنی میکنید.
He was arrested for breaking the law.
او به دلیل قانونشکنی دستگیر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «break the law» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-the-law