امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Breastplate

ˈbrestpleɪt ˈbrestpleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
زره‌سینه ،چارایینه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breastplate

  1. noun Armor plate that protects the chest; the front part of a cuirass
    Synonyms:
    aegis egis

ارجاع به لغت breastplate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breastplate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breastplate

لغات نزدیک breastplate

پیشنهاد بهبود معانی