فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Calve

kæv kɑːv

معنی و نمونه‌جمله

adverb

گوساله زاییدن، زاییدن، غارزدن، به‌شکل غار درآمدن، جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Whales go south for mating and calving.

نهنگان برای جفت‌گیری و زایمان به جنوب می‌روند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calve

  1. verb release ice
    Synonyms:
    break up
  1. verb birth
    Synonyms:
    have-young

ارجاع به لغت calve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calve

لغات نزدیک calve

پیشنهاد بهبود معانی