فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chili

ˈtʃɪli ˈtʃɪli

شکل جمع:

chilies

معنی

noun

دارفلفل، برباس، گردفلفل، خوراک لوبیای پرادویه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chili

  1. noun The tropical American hot red pepper (Capsicum frutescens var. longum) bearing this pod
    Synonyms:
    chilli chile chili-pepper chilly
  1. noun ground beef and chili peppers or chili powder often with tomatoes and kidney beans
    Synonyms:
    chili-con-carne

ارجاع به لغت chili

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chili» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chili

لغات نزدیک chili

پیشنهاد بهبود معانی