امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Christianity

    ˌkrɪstiˈænəti ˌkrɪstiˈænəti
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    دین مسیحیت، دین مسیحیت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Many cultures have been influenced by the principles of Christianity.
    - بسیاری از فرهنگ‌ها تحت‌تأثیر اصول مسیحیت قرار گرفته‌اند.
    - He decided to explore the history of Christianity in his studies.
    - او تصمیم گرفت که در مطالعات خود به بررسی تاریخ دین مسیحیت بپردازد.
    - The book explores the origins of Christianity and its spread.
    - این کتاب به بررسی ریشه‌های مسیحیت و گسترش آن می‌پردازد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد Christianity

    1. noun a religion based upon the divinity of Christ; the Christian faith, a religion based on the belief in one God and on the teachings of Jesus Christ, as set forth in the Bible
      Synonyms:
      Christian faith the Faith the Church religion of Christ teachings of Christ the Gospel Catholicism Orthodox Christianity anglicanism roman-catholicism protestantism Evangelicalism Christian fundamentalism divine revelation
    1. noun An attitude associated with Christianity
      Synonyms:
      charity Christian spirit loving spirit forgiving disposition Christlike temper Christian mercy having God in one's heart

    ارجاع به لغت Christianity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «Christianity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/christianity

    لغات نزدیک Christianity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی