فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cinnamon

ˈsɪnəmən ˈsɪnəmən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

دارچین

I love the warm aroma of cinnamon in my morning coffee.

رایحه‌ی گرم دارچین در قهوه‌ی صبحم را دوست دارم.

Cinnamon is a popular spice used in many dessert recipes.

دارچین ادویه‌ای معروف است که در دستور پخت دسرهای زیادی استفاده می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

cinnamon bread

نان دارچینی

noun uncountable

رنگ دارچینی، قهوه‌ای مایل به زرد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The artist used shades of cinnamon to add depth to the painting.

هنرمند از سایه‌های قهوه‌ای مایل به زرد استفاده کرد تا به نقاشی عمق دهد.

She wore a dress in the color of cinnamon.

یک پیراهن قهوه‌ای مایل به زرد پوشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cinnamon

  1. noun Tropical Asian tree with aromatic yellowish-brown bark; source of the spice cinnamon
    Synonyms:
    cinnamon bark Ceylon cinnamon Cinnamomum zeylanicum Ceylon cinnamon tree

ارجاع به لغت cinnamon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cinnamon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cinnamon

لغات نزدیک cinnamon

پیشنهاد بهبود معانی