آخرین به‌روزرسانی:

Codominant

ˌkoʊˈdɑːmɪnənt ˌkəʊˈdɒmɪnənt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

هم‌سلطه، هم‌چیره (دارای سلطه‌ی مشترک)

In this forest, oak and beech are codominant species.

در این جنگل، بلوط و راش گونه‌های هم‌چیره هستند.

The codominant organisms in this habitat influence nutrient cycles equally.

موجودات هم‌سلطه در این زیستگاه به‌طور برابر بر چرخه‌های مواد مغذی تأثیر می‌گذارند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

These two codominant plant species compete for sunlight and nutrients.

این دو گونه‌ی گیاهی هم‌سلطه، برای نور خورشید و مواد مغذی با هم رقابت می‌کنند.

adjective

زیست‌شناسی هم‌بارز، هم‌غالب (ویژگی‌هایی که با هم ظاهر می‌شوند)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The codominant traits were clearly visible in the offspring.

ویژگی‌های هم‌غالب به‌طور آشکار در فرزندان دیده شدند.

Blood type AB is an example of codominance.

گروه خونی AB نمونه‌ای از هم‌بارزی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The flower's color shows the effect of codominant alleles.

رنگ گل، اثر الل‌های هم‌بارز را نشان می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت codominant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «codominant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/codominant

لغات نزدیک codominant

پیشنهاد بهبود معانی