فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Convective

kənˈvɛk.tɪv kənˈvɛk.tɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

همرفتی، جابه‌جایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The chef used a convective oven to ensure even cooking.

سرآشپز برای اطمینان از پختن یکنواخت از اجاق همرفتی استفاده کرد.

Warm air rises in convective processes, creating a natural circulation.

هوای گرم در فرآیندهای همرفتی بالا می‌رود و یک گردش طبیعی ایجاد می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

Collocations

convective cloud

ابر هم‌رفت، ابر جابه‌جایی

ارجاع به لغت convective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convective

لغات نزدیک convective

پیشنهاد بهبود معانی