فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crash-land

kræʃˈlænd kræʃˈlænd kræʃˈlænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive verb - intransitive
    (به زمین نشاندن اضطراری هواپیما) فرود اجباری کردن
    • - The plane crash-landed in a wheat field.
    • - هواپیما در مزرعه‌ی گندم فرود اضطراری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت crash-land

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crash-land» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crash-land

لغات نزدیک crash-land

پیشنهاد بهبود معانی