Cross-fertilize

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• verb - intransitive verb - transitive
  انجام دادن لقاح متقابل، انجام‌ شدن لقاح متقابل، لقاح متقابل کردن، دگرگشنی کردن، دگرگشنی شدن، بارور کردن چلیپایی، بارور شدن چلیپایی
  • - The researchers decided to cross-fertilize different species of plants in order to create a new hybrid with desirable traits.
  • - محققان تصمیم گرفتند گونه‌های مختلف گیاهان را به منظور ایجاد هیبریدی جدید با ویژگی‌های مطلوب، دگرگشنی کنند.

  • - In order to increase genetic diversity, the zookeepers cross-fertilise the animals.
  • - به منظور افزایش تنوع ژنتیکی، مسئولان باغ‌وحش حیوانات را لقاح متقابل می‌کنند.