امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cymbal

ˈsɪmbl ˈsɪmbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cymbals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural countable
موسیقی سِنج (نوعی ساز کوبه‌ای)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He carefully adjusted the height of the cymbal stand.
- ارتفاع پایه‌ی سنج را بادقت تنظیم کرد.
- The drummer hit the cymbal with great force.
- ضربت‌زن با قدرت زیادی به سنج می‌زند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cymbal

  1. adjective
    Synonyms:
    bismarck
  1. noun
    Synonyms:
    fastnacht olykoek

ارجاع به لغت cymbal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cymbal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cymbal

لغات نزدیک cymbal

پیشنهاد بهبود معانی