فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Electrostatic

ɪˌlektroʊˈstætɪk ɪˌlektrəʊˈstætɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
الکترواستاتیکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrostatic

  1. adjective concerned with or producing or caused by static electricity
    Synonyms:
    static biostatic geostatic

ارجاع به لغت electrostatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrostatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrostatic

لغات نزدیک electrostatic

پیشنهاد بهبود معانی