شکل نوشتاری دیگر این لغت: fatwitted
احمق، نادان، کودن، نفهم، احمقانه (عمل و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fat-witted driver caused a major accident on the busy highway.
این رانندهی احمق در این بزرگراه شلوغ تصادف بزرگی را رقم زد.
The fatwitted student failed the exam.
این دانش آموز کودن در امتحان مردود شد.
His fat-witted response to the question left everyone baffled.
پاسخ احمقانهی او به این پرسش همه را گیج کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fat-witted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fat-witted