با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fingertip

ˈfɪŋɡərtɪp ˈfɪŋɡəˌtɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    نوک انگشت، سرانگشت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Idioms

  • have at one's fingertips

    1- در دسترس داشتن، حاضر و آماده داشتن، کاملاً در اختیار داشتن 2- کاملاً آشنا بودن به، کاملاً وارد بودن، مثل آب خوردن بلدبودن

  • to one's (or the) fingertips

    کاملاً، ازسرتاپا

ارجاع به لغت fingertip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fingertip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fingertip

لغات نزدیک fingertip

پیشنهاد بهبود معانی