جعبهی آتشنشانی، فایرباکس
The firebox in the corner of the room contained a state-of-the-art alarm system.
جعبهی آتشنشانی گوشهی اتاق به سیستم هشدار پیشرفته مجهز بود.
The firebox was a crucial component of the building's safety system
فایرباکس یکی از اجزای حیاتی سیستم ایمنی ساختمان است.
آتشدان (لوکوموتیو)، کوره (کشتی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fireman carefully stoked the firebox with coal to keep the locomotive engine running smoothly.
متصدی آتشخانه آتشدان را با احتیاط با زغالسنگ روشن کرد تا موتور لوکوموتیو بهخوبی کار کند.
The firebox was filled with coal to provide the necessary fuel for the ship's steam engine.
کوره با زغالسنگ پر شد تا سوخت لازم برای موتور بخار کشتی فراهم شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «firebox» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firebox