فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Firebox

ˈfaɪəbɑːks ˈfaɪəbɒks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جعبه‌ی آتش‌نشانی، فایرباکس

The firebox in the corner of the room contained a state-of-the-art alarm system.

جعبه‌ی آتش‌نشانی گوشه‌ی اتاق به سیستم هشدار پیشرفته مجهز بود.

The firebox was a crucial component of the building's safety system

فایرباکس یکی از اجزای حیاتی سیستم ایمنی ساختمان است.

noun countable

آتشدان (لوکوموتیو)، کوره (کشتی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The fireman carefully stoked the firebox with coal to keep the locomotive engine running smoothly.

متصدی آتش‌خانه آتشدان را با احتیاط با زغال‌سنگ روشن کرد تا موتور لوکوموتیو به‌خوبی کار کند.

The firebox was filled with coal to provide the necessary fuel for the ship's steam engine.

کوره با زغال‌سنگ پر شد تا سوخت لازم برای موتور بخار کشتی فراهم شود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت firebox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firebox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firebox

لغات نزدیک firebox

پیشنهاد بهبود معانی