Fitzgerald

    ˌfɪtsˈdʒerəld ˌfɪtsˈdʒerəld
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    اسکات فیتز جرالد (رمان‌نویس آمریکایی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    ادوارد فیتز جرالد (شاعر انگلیسی و مترجم رباعیات خیام)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fitzgerald

    1. noun United States scat singer (1917-1996)
      Synonyms: f. scott fitzgerald, ella fitzgerald, Francis Scott Key Fitzgerald
    2. noun English poet remembered primarily for his free translation of the poetry of Omar Khayyam (1809-1883)
      Synonyms: Edward Fitzgerald

    ارجاع به لغت fitzgerald

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fitzgerald» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fitzgerald

    لغات نزدیک fitzgerald

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند