فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Frilly

ˈfrɪli ˈfrɪli
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از frilled به‌ جای frilly استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    چین‌دار (در حاشیه)
    • - She wore a frilly pink dress to the party.
    • - او در مهمانی لباس صورتی چین‌دار به تن داشت.
    • - the frilled edges of the tablecloth
    • - حاشیه‌های چین‌دار سفره
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد frilly

  1. adjective Having decorative ruffles or frills
    Synonyms: frilled, ruffled

ارجاع به لغت frilly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frilly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frilly

لغات نزدیک frilly

پیشنهاد بهبود معانی