آخرین به‌روزرسانی:

Get Wind Of Something

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مطلع شدن. بو بردن. کاشف به عمل آمدن. از چیزی سر دراوردن. پی به چیزی بردن.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Our competitor must not be allowed to get wind of our plans.

رقیب ما نباید از نقشه‌هایمان بو ببرد.

The police get wind of the plans to rob the bank.

پلیس به نقشه‌ی سرقت از بانک پی برد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We'd better do something fast before the public get wind of it.

باید سریعا کاری بکنیم قبل از اینکه مردم مطلع شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد get wind of something

  1. idiom hear news of something secret.

ارجاع به لغت get wind of something

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get wind of something» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get wind of something

لغات نزدیک get wind of something

پیشنهاد بهبود معانی