امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gumbo

ˈɡʌmboʊ ˈɡʌmbəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
آبگوشت بامیه، (گیاه‌شناسی) بامیه، نوعی خاک گلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gumbo

  1. noun Long mucilaginous green pods; may be simmered or sauteed but used especially in soups and stews
    Synonyms:
    okra okra plant lady's-finger Abelmoschus esculentus hibiscus-esculentus
  1. noun Any of various fine-grained silty soils that become waxy and very sticky mud when saturated with water
    Synonyms:
    gumbo soil

ارجاع به لغت gumbo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gumbo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gumbo

لغات نزدیک gumbo

پیشنهاد بهبود معانی