گذشتهی ساده:
hung offشکل سوم:
hung offسومشخص مفرد:
hangs offوجه وصفی حال:
hanging offعقب کشیدن، تردید داشتن، دست نگه داشتن، فاصله گرفتن، پس زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The students hung off at the back of the class, unsure of what to do.
دانشآموزان در انتهای کلاس عقب ماندند و نمیدانستند چه کنند.
She hung off, letting the others speak first.
او دست نگه داشت و اجازه داد دیگران ابتدا صحبت کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hang off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hang off