فارغ از عشق
Despite the numerous suitors, she remained heart-whole and focused on her career.
علیرغم خواستگاران متعدد، او همچنان فارغ از عشق بود و روی حرفهاش متمرکز بود.
He was heart-whole, preferring to spend his time with friends and family.
او فارغ از عشق بود و ترجیح میداد وقتش را با دوستان و خانواده بگذراند.
خالصانه، صمیمانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He gave a heart-whole apology.
خالصانه عذرخواهی کرد.
Her heart-whole smile showed her genuine happiness and contentment.
لبخند صمیمانهی او شادی و رضایت واقعیاش را نشان میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heart-whole» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heart-whole