انگلیسی آمریکایی بسیار موفق عمل کردن، گل کاشتن، ترکاندن، موفقیتآمیز بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After weeks of hard work, her presentation really hit a home run with the investors.
پساز هفتهها کار سخت، ارائهی او در نظر سرمایهگذاران واقعاً موفقیتآمیز بود.
The new marketing campaign hit a home run, boosting sales beyond expectations.
کمپین بازاریابی جدید بسیار موفق عمل کرد و فروش را فراتر از انتظارات افزایش داد.
The chef's latest dish hit a home run, receiving rave reviews from food critics.
جدیدترین غذای این سرآشپز ترکاند و نقدهای تحسینبرانگیزی را از منتقدان غذا دریافت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hit a home run» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hit-a-home-run