آخرین به‌روزرسانی:

Hospitalization

ˌhɑːspətələˈzeɪʃn̩ ˌhɒspɪtəlaɪˈzeɪʃn̩

شکل جمع:

hospitalizations

معنی و نمونه‌جمله

noun

بستری، دربیمارستان بستری، دوره بستری شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a six-month hospitalization period

دوران بیمارستانی شش ماهه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hospitalization

  1. noun insurance that pays all or part of a patient's hospital expense
    Synonyms:
    hospitalization insurance
  1. noun placing in medical care in a hospital
    Synonyms:
    hospital care hospitalisation

سوال‌های رایج hospitalization

شکل جمع hospitalization چی میشه؟

شکل جمع hospitalization در زبان انگلیسی hospitalizations است.

ارجاع به لغت hospitalization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hospitalization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hospitalization

لغات نزدیک hospitalization

پیشنهاد بهبود معانی