فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hospitalize

ˈhɑːspɪt̬laɪz ˈhɒspɪtl-aɪz

گذشته‌ی ساده:

hospitalized

شکل سوم:

hospitalized

سوم‌شخص مفرد:

hospitalizes

وجه وصفی حال:

hospitalizing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

بستری کردن، در بیمارستان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She refused to be hospitalized.

اجازه نداد که او را در بیمارستان بستری کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hospitalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hospitalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hospitalize

لغات نزدیک hospitalize

پیشنهاد بهبود معانی