فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hospitalize

ˈhɑːspɪt̬laɪz ˈhɒspɪtl-aɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hospitalized
  • شکل سوم:

    hospitalized
  • سوم شخص مفرد:

    hospitalizes
  • وجه وصفی حال:

    hospitalizing

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    بستری کردن، در بیمارستان
    • - She refused to be hospitalized.
    • - اجازه نداد که او را در بیمارستان بستری کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت hospitalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hospitalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hospitalize

لغات نزدیک hospitalize

پیشنهاد بهبود معانی