فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Housewife

ˈhaʊswaɪf ˈhaʊswaɪf

شکل جمع:

housewives

معنی و نمونه‌جمله

noun countable A2

کدبانو، سوزن‌دان، زن خانه‌دار، خانم خانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Being a housewife with five children is not an easy task.

خانه‌داری با پنج تا بچه کار آسانی نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد housewife

  1. noun wife
    Synonyms:
    wife and mother homemaker family manager lady of the house mistress of the house home economist home engineer

ارجاع به لغت housewife

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «housewife» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/housewife

لغات نزدیک housewife

پیشنهاد بهبود معانی