فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hypo

ˈhaɪpoʊ ˈhaɪpəʊ

گذشته‌ی ساده:

hypoed

شکل سوم:

hypoed

سوم‌شخص مفرد:

hypos

وجه وصفی حال:

hypoing

شکل جمع:

hypos

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در حالت پیشوند (prefix): -hypo

همچنین می‌توان از -hyp به‌جای -hypo استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

پزشکی افت قند خون

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

He always carries glucose tablets in case of a hypo while out running.

او همیشه قرص گلوکز را درصورت افت قند خون هنگام دویدن به همراه دارد.

During her training, she learned to recognize the signs of a hypo early.

در طول آموزش، او یاد گرفت که علائم افت قند خون را زود تشخیص دهد.

noun countable informal

انگلیسی آمریکایی سرنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The hypo was filled with a clear liquid for the vaccine.

سرنگ با مایع شفافی برای واکسن پر شد.

She felt anxious as the doctor approached with the hypo.

وقتی دکتر با سرنگ نزدیک شد، احساس اضطراب کرد.

noun uncountable

روان‌پزشکی روان‌شناسی سلامت روان خودبیمارانگاری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سلامت روان

مشاهده

She often visited the doctor, driven by her hypo.

او به‌دلیل آنکه تحت‌تأثیر خودبیمارانگاری‌اش قرار داشت، اغلب به دکتر مراجعه می‌کرد.

The hypo made it difficult for him to enjoy life.

خودبیمارانگاری لذت بردن از زندگی را برای او دشوار می‌کرد.

noun uncountable

شیمی هیپوسولفیت سدیم، تیوسولفات سدیم (به فرمول Na۲S۲O۳)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

In the lab, we used hypo to neutralize the chlorine in the water sample.

در آزمایشگاه، ما از هیپوسولفیت سدیم برای خنثی کردن کلر نمونه‌ی آب استفاده کردیم.

Hypo is essential for the photographic development process.

تیوسولفات سدیم برای فرآیند توسعه‌ی عکاسی ضروری است.

noun countable

پزشکی سوزن تزریق زیرجلدی

The nurse prepared the hypo for the vaccination.

پرستار سوزن تزریق زیرجلدی را برای واکسیناسیون آماده کرد.

The doctor explained how to use the hypo safely.

دکتر نحوه‌ی استفاده‌ی ایمن از سوزن تزریق زیرجلدی را توضیح داد.

noun countable uncountable

پزشکی تزریق زیرجلدی

He felt a slight sting when the hypo was administered.

هنگام انجام تزریق زیرجلدی احساس سوزش خفیفی کرد.

The doctor explained the benefits of using a hypo for the treatment.

دکتر مزایای استفاده از تزریق زیرجلدی را برای درمان را توضیح داد.

prefix

پایین‌تر از سطح نرمال، زیر سطح نرمال

Her hypoactive thyroid was causing fatigue and weight gain.

کم‌کاری تیروئید او باعث خستگی و افزایش وزن می‌شد.

The patient was diagnosed with hypoglycemia, indicating low blood sugar levels.

بیمار مبتلا به کم‌قندِخونی تشخیص داده شد که نشان‌دهنده‌ی سطح پایین قند خون است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hypo

  1. noun a compound used as a fixing agent in photographic developing
    Synonyms:
    sodium thiosulfate sodium thiosulphate
  1. noun a piston syringe that is fitted with a hypodermic needle for giving injections
    Synonyms:
    hypodermic syringe hypodermic

ارجاع به لغت hypo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hypo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hypo

لغات نزدیک hypo

پیشنهاد بهبود معانی