آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ خرداد ۱۴۰۳

    IC

    توضیحات:

    IC در معنای اول مخفف لغت immediate constituent است.

    IC در معنای دوم مخفف لغت integrated circuit است.

    معنی IC | جمله با IC

    abbreviation noun

    زبان‌شناسی سازه‌ی پیاپی

    The main IC of this paragraph is a complex sentence that contains several subordinate clauses.

    سازه‌ی پیاپی اصلی این پاراگراف جمله‌ی پیچیده‌ای است که مشتمل‌بر چندین بند فرعی است.

    The IC of the sentence was a verb phrase.

    سازه‌ی پیاپی این جمله گروه فعلی بود.

    abbreviation noun

    برق آی‌سی، مدار مجتمع، مدار یکپارچه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The new smartphone features a powerful IC for faster processing.

    گوشی هوشمند جدید آی‌سی قدرتمندی برای پردازش سریع‌تر دارد.

    The company specializes in manufacturing ICs for medical devices.

    این شرکت در زمینه‌ی تولید مدارهای مجتمع برای تجهیزات پزشکی تخصص دارد.

    suffix

    (صفت‌ساز) به‌شکلِ

    She captured the panoramic landscape in a stunning photograph.

    او مناظر سراسرنما را در یک عکس خیره‌کننده ثبت کرد.

    The panoramic shot of the beach captured the beauty of the sunset.

    عکس سراسرنما از ساحل زیبایی غروب خورشید را به تصویر کشید.

    suffix

    (صفت‌ساز) -دار، متشکل از

    The old book was filled with runic symbols that no one could decipher.

    کتاب قدیمی پر از نمادهای رمزدار بود که هیچ‌کس نمی‌توانست آن‌ها را رمزگشایی کند.

    The museum had a collection of runic artifacts from the Viking era.

    این موزه مجموعه‌ای از مصنوعات رمزدار مربوط به دوران وایکینگ‌ها را در اختیار داشت.

    suffix

    (صفت‌ساز) -ی، مربوط به

    The aldermanic duties required a deep understanding of local governance.

    وظایف عضو انجمن شهر مستلزم درک عمیق حاکمیت محلی بود.

    The aldermanic committee recommended changes to the city's budget.

    کمیته‌ی اعضای شورای شهر تغییراتی در بودجه‌ی شهر را پیشنهاد کرد.

    suffix

    (صفت‌ساز) -ی، حاوی

    He struggled with alcoholic tendencies for years.

    او سال‌ها با گرایش‌های الکلی مبارزه کرد.

    The party had a lively atmosphere with the help of alcoholic refreshments.

    مهمانی به لطف نوشیدنی‌های حاوی الکل فضای پرنشاطی داشت.

    suffix

    (صفت‌ساز) مانند، به‌شیوه‌ی

    The Byronic hero in the novel was a tortured soul with a dark past.

    قهرمان بایرونیک در رمان روحی بود شکنجه‌شده با گذشته‌ای تاریک.

    She was drawn to his Byronic allure.

    او جذب جذابیت مانند بایرون او شد.

    suffix

    (صفت‌ساز) متأثر از

    I am allergic to cats, so I can't visit your house.

    به گربه‌ها حساسیت دارم، بنابراین نمی‌توانم به خانه‌ی شما سر بزنم.

    She had an allergic reaction to peanuts.

    او به بادام زمینی واکنش متأثر از حساسیت داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت IC

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «IC» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ic

    لغات نزدیک IC

    • - ibsen
    • - ibuprofen
    • - IC
    • - ic or i-c
    • - icao
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.