با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inpatient

ˈɪnˌpeɪʃnt ˈɪnˌpeɪʃnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • بیماری که در بیمارستان می‌خوابد، بیمار بستری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inpatient

  1. noun A patient who is residing in the hospital where he is being treated
    Synonyms: inmate
    Antonyms: outpatient

ارجاع به لغت inpatient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inpatient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inpatient

لغات نزدیک inpatient

پیشنهاد بهبود معانی