فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Iridescent

ˌɪrəˈdesnt ˌɪrəˈdesnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    قوس‌قزحی، رنگین‌کمانی
    • - a small butterfly's iridescent wings
    • - بال‌های رنگین‌کمان پروانه‌ی کوچک
    • - her iridescent performance
    • - اجرای درخشانش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد iridescent

  1. adjective rainbow-colored
    Synonyms: irised, lustrous, many-colored, nacreous, opalescent, opaline, pearly, polychromatic, prismatic, rainbowlike, shimmering

ارجاع به لغت iridescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «iridescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iridescent

لغات نزدیک iridescent

پیشنهاد بهبود معانی