فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jailer

ˈdʒeɪlər ˈdʒeɪlə

توضیحات:

همچنین jailor نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار jailer رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زندانبان، نگهبان زندان

The jailer opened the cell door.

زندانبان در سلول را باز کرد.

The jailor was the one responsible for maintaining order in the prison.

زندانبان مسئول حفظ نظم در زندان بود.

noun countable

کسی که آزادی فرد دیگری را محدود می‌کند (همانند زندانبان در زندان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

You're a jailer!

تو یه محدودکننده‌ی آزادی هستی!

My husband is a jailor.

شوهرم کسی است که آزادی را محدود می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jailer

  1. noun prison warden
    Synonyms:
    guard prison guard turnkey correctional officer corrections officer

ارجاع به لغت jailer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jailer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jailer

لغات نزدیک jailer

پیشنهاد بهبود معانی