فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    JFK

    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    در معنای اول JFK مخفف لغت John Fitzgerald Kennedy است.

    در معنای دوم JFK مخفف لغت John F. Kennedy International Airport است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation noun
    جان فیتزجرالد کندی، جان اف کندی (سی‌وپنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The JFK assassination remains a topic of much debate.
    - ترور جان اف کندی همچنان موضوع بحث‌های زیادی است.
    - JFK was the youngest elected president in American history.
    - جان فیتزجرالد کندی جوان‌ترین رئیس‌جمهور منتخب تاریخ آمریکا بود.
    abbreviation noun
    فرودگاه بین‌المللی جان اف کندی
    - The JFK in New York is one of the busiest in the world.
    - فرودگاه بین‌المللی جان اف کندی در نیویورک یکی از شلوغ‌ترین فرودگاه‌های جهان است.
    - Don’t forget to check your flight status before heading to JFK.
    - فراموش نکنید که قبل‌از رفتن به فرودگاه جان اف کندی وضعیت پرواز خود را بررسی کنید.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد JFK

    1. abbreviation 35th President of the United States; established the Peace Corps; assassinated in Dallas (1917-1963)
      Synonyms:
      kennedy Jack Kennedy John Fitzgerald Kennedy President Kennedy President John F. Kennedy
    1. abbreviation international airport in New York City, on southwestern Long Island
      Synonyms:
      John F. Kennedy International Airport

    ارجاع به لغت JFK

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «JFK» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jfk

    لغات نزدیک JFK

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه