آخرین به‌روزرسانی:
Lexicographer
ˌleksɪˈkɑːɡrəfər
ˌleksɪˈkɒɡrəfə
معنی lexicographer | جمله با lexicographer
noun
countable
زبان‌شناسی فرهنگنویس، فرهنگنگار، لغت‌نویس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Dehkhoda was a good lexicographer.
دهخدا فرهنگنویس خوبی بود.
She also works as a translator and lexicographer.
او همچنین به‌عنوان مترجم و فرهنگنگار فعالیت می‌کند.
انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد lexicographer
-
noun a compiler or writer of a dictionary; a student of the lexical component of languageSynonyms:compiler author editor linguist lexicologist etymologist philologist wordsmith definer dictionary writer dictionary maker lexicographist vocabulist glossarian glossarist glossographer glossologist polyglot philologer philologian phonetician phoneticist phonologist dictionarist glottologist
ارجاع به لغت lexicographer
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «lexicographer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lexicographer
لغات نزدیک lexicographer
- - lexical meaning
- - lexicog
- - lexicographer
- - lexicographic
- - lexicographic order