شکل جمع:
little fingersکالبدشناسی انگشت کوچک (دست)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He couldn't bend his little finger.
نمیتوانست انگشت کوچکش را خم کند.
The baby gripped onto her mother's little finger.
نوزاد انگشت کوچک مادرش را گرفت.
twist (or wrap) around one's little finger
به آسانی (شخص دیگری را) مهار کردن، به آسانی تحت نفوذ خود در آوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «little finger» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/little-finger