همچنین miladi نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار milady رایج است.
انگلیسی بریتانیایی زن اشرافی، زن نجیبزاده
The milady's carriage arrived at the ballroom.
کالسکهی علیامخدره به سالن رقص رسید.
The miladi's family was known for their wealth and prestige
خانوادهی آن بانوی اشرافی به ثروت و اعتبار خود مشهور بودند.
زن خوشپوش، زن شیکپوش (مطابق مد روز)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Milady's wardrobe was the envy of all her friends.
همه دوستان آن زن خوشپوش به لباس او حسادت میکردند.
The boutique catered to the needs of fashionable miladies looking for unique and trendy outfits.
این بوتیک نیازهای خانمهای شیکپوشی -که بهدنبال لباسهای منحصربهفرد و ترند بودند- برآورده میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «milady» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/milady