یادآورنده، یادیار، کمکحافظه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The teacher taught the students a mnemonic to remember the seven colors of the rainbow: "ROYGBIV."
معلم به دانشآموزان یادآورندهای را یاد داد تا هفت رنگ رنگینکمان را به خاطر بسپارند: ROYGBIV
a mnemonic device
وسیلهی یادیار
حفظی، مربوط به حافظه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her mnemonic skill is impressive.
مهارت حفظی او چشمگیر است.
The doctor's extensive mnemonic skills allowed him to easily memorize the complex medical terminology.
مهارتهای حفظی گستردهی این پزشک به او اجازه میداد تا اصطلاحات پیچیدهی پزشکی را بهراحتی به خاطر بسپارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mnemonic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mnemonic