فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mnemonic

nɪˈmɑːnɪk nɪˈmɒnɪk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable

یادآورنده، یادیار، کمک‌حافظه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The teacher taught the students a mnemonic to remember the seven colors of the rainbow: "ROYGBIV."

معلم به دانش‌آموزان یادآورنده‌ای را یاد داد تا هفت رنگ رنگین‌کمان را به خاطر بسپارند: ROYGBIV

a mnemonic device

وسیله‌ی یادیار

adjective

حفظی، مربوط به حافظه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Her mnemonic skill is impressive.

مهارت حفظی او چشمگیر است.

The doctor's extensive mnemonic skills allowed him to easily memorize the complex medical terminology.

مهارت‌های حفظی گسترده‌ی این پزشک به او اجازه می‌داد تا اصطلاحات پیچیده‌ی پزشکی را به‌راحتی به خاطر بسپارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mnemonic

  1. adjective of or relating to or involved the practice of aiding the memory
    Synonyms:
    of the memory intended to assist the memory mnemotechnic mnemotechnical reminiscential

ارجاع به لغت mnemonic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mnemonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mnemonic

لغات نزدیک mnemonic

پیشنهاد بهبود معانی