فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Modal

ˈmoʊdl ˈməʊdl

شکل جمع:

modals

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای اول: modal verb

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable B1

دستور زبان (فعل) کمکی، وجهی، مدال

link-banner

آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

مشاهده

a modal auxiliary

فعل کمکی معین

The teacher explained the different modals.

استاد افعال وجهی مختلف را توضیح داد.

adjective

استدلالی، عقلانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She explored the modal implications of the theorem through a rigorous analysis.

او مفاهیم استدلالی قضیه را ازطریق یک تحلیل دقیق بررسی کرد.

The modal approach allows for a nuanced examination of potential outcomes in decision-making processes.

رویکرد عقلانی امکان بررسی دقیق نتایج بالقوه در فرآیندهای تصمیم‌گیری را فراهم می‌کند.

adjective

قراردادی، وضعی

The modal contract outlined specific provisions on how the project would proceed.

قرارداد وضعی مفاد خاصی را در مورد چگونگی ادامه‌ی پروژه مشخص کرده است.

The contract's modal provisions ensured a smooth and structured process for both parties involved.

مفاد پیمان قراردادی یک فرآیند روان و ساختاریافته را برای هر دو طرف دست‌اندرکار تضمین کرد.

adjective

ملودیک، مربوط به حالتی از موسیقی

The modal harmonies in the piece created a hauntingly beautiful atmosphere.

هارمونی‌های ملودیک در این قطعه فضای بسیار زیبایی را ایجاد کرده است.

The modal melodies in the song were reminiscent of ancient folk music.

ترانه‌های ملودیک در این آهنگ یادآور موسیقی گروهی قدیمی بود.

adjective

ساختاری

The architectural plans focused on the modal aspects of the building.

طرح‌های معماری بر جنبه‌های ساختاری ساختمان تمرکز داشتند.

The painting showcased a modal approach.

این نقاشی یک رویکرد ساختاری را به نمایش گذاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد modal

  1. noun an auxiliary verb (such as `can' or `will') that is used to express modality
    Synonyms:
    modal verb modal auxiliary verb modal-auxiliary
  1. adjective relating to or constituting the most frequent value in a distribution
    Synonyms:
    average

ارجاع به لغت modal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/modal

لغات نزدیک modal

پیشنهاد بهبود معانی