فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Natal

ˈneɪtl ˈneɪtl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

زادگاهی، زادبومی (مربوط به محل زایش)

Princes' children took names from their natal places.

فرزندان شاهزادگان نام خود را از زادگاه خود می‌گرفتند.

These birds return to their natal area every year to nest.

این پرندگان هر سال برای لانه‌سازی به منطقه زادبومی خود بازمی‌گردند.

adjective formal

زایشی، زایمانی، مربوط به تولد کودک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The hospital has advanced facilities for natal emergencies.

این بیمارستان امکانات پیشرفته‌ای برای موارد اضطراری زایمانی دارد.

Natal complications can be reduced with proper medical supervision.

عوارض تولد کودک را می‌توان با نظارت پزشکی مناسب کاهش داد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت natal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «natal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/natal

لغات نزدیک natal

پیشنهاد بهبود معانی