زادگاهی، زادبومی (مربوط به محل زایش)
Princes' children took names from their natal places.
فرزندان شاهزادگان نام خود را از زادگاه خود میگرفتند.
These birds return to their natal area every year to nest.
این پرندگان هر سال برای لانهسازی به منطقه زادبومی خود بازمیگردند.
زایشی، زایمانی، مربوط به تولد کودک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hospital has advanced facilities for natal emergencies.
این بیمارستان امکانات پیشرفتهای برای موارد اضطراری زایمانی دارد.
Natal complications can be reduced with proper medical supervision.
عوارض تولد کودک را میتوان با نظارت پزشکی مناسب کاهش داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «natal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/natal