فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Neurotransmitter

ˌnʊroʊtrænsˈmɪt̬ər ˌnjʊərəʊtrænzˈmɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    neurotransmitters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ناقل عصبی، نوروترنسمیتر، انتقال‌دهنده‌ی عصبی (ماده‌ای شیمیایی که پیام‌های عصبی را بین نورون‌ها یا از نورون‌ها به سلول‌های دیگر منتقل می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Neurotransmitters are released by nerve terminals
- نوروترنسمیترها توسط پایانه‌های عصبی ترشح می‌شوند.
- Serotonin is a neurotransmitter that affects mood, appetite, and sleep.
- سروتونین ناقلی عصبی است که بر خلق‌وخو، اشتها و خواب تأثیر می‌گذارد.
- Some diseases, like Parkinson’s, are linked to a lack of certain neurotransmitters.
- برخی بیماری‌ها مانند پارکینسون با کمبود برخی انتقال‌دهنده‌های عصبی مرتبط هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد neurotransmitter

  1. noun a chemical substance released by nerve cells (neurons) to send signals to other neurons, muscles, or glands, allowing communication throughout the nervous system

ارجاع به لغت neurotransmitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neurotransmitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/neurotransmitter

لغات نزدیک neurotransmitter

پیشنهاد بهبود معانی