حرف بیربط، حرف غیرمرتبط (به موضوع مورد بحث)
His comment about the weather was a complete non sequitur in the middle of our conversation about politics.
اظهار نظر او در مورد آبوهوا در وسط گفتوگوی ما در مورد سیاست کاملاً بیربط بود.
She often inserts non sequiturs into her speeches.
او اغلب حرفهای غیرمرتبط را وارد سخنرانیهای خود میکند.
(منطق) استدلال غلط، مغالطه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The author's use of non sequiturs throughout the novel confused the readers.
استفادهی نویسنده از استدلالهای غلط در رمان خوانندگان را سردرگم کرد.
The professor pointed out a non sequitur in the student's essay.
استاد به مغالطهی موجود در مقالهی دانشجو اشاره کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «non sequitur» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/non-sequitur