فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nor

ˈnɔːr nɔː

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

conjunction B2

نه، و نه، هم نه

neither too short nor too long

نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند

I neither buy nor sell.

نه می‌خرم نه می‌فروشم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He doesn't smoke, nor does he drink.

او سیگار نمی‌کشد - مشروب هم نمی‌خورد.

They do not like it, nor do I.

آن‌ها آن را دوست ندارند، من هم همین‌طور.

I am not going to work today, nor is my brother.

امروز سر کار نخواهم رفت، همین‌طور برادرم.

nor flood nor fire

نه سیل و نه آتش

He works from dawn to dusk, nor does he pause for rest.

او از سحرگاه تا غروب کار می‌کند و برای استراحت هم مکث نمی‌کند.

adjective

('nor) شمال (در ترکیب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

nor'western

باد شمال غربی

prefix

شیمی (-nor) مربوط به ترکیبی که یک بنیان کم دارد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

norepinephrine

نوراپی‌نفرین

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nor

  1. conjunction
    Synonyms:
    and not nor yet not any not either not-one

ارجاع به لغت nor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nor

لغات نزدیک nor

پیشنهاد بهبود معانی