آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Numismatic

ˌnuːˌmɪˈsmætɪk ˌnjuːmɪzˈmætɪks

معنی numismatic | جمله با numismatic

adjective

سکه‌شناسی، مرتبط با سکه‌شناسی

The museum displayed a numismatic exhibit of coins from different eras.

موزه، نمایشگاهی سکه‌شناسانه از سکه‌های دوره‌های مختلف به نمایش گذاشت.

Numismatic studies often involve analyzing the design, metal, and inscriptions on coins.

مطالعات سکه‌شناسانه اغلب شامل بررسی طراحی، جنس فلز و نوشته‌های روی سکه‌ها است.

adjective

پولی، ارزی، مربوط به پول و ارز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Numismatic reforms were necessary to stabilize the currency.

اصلاحات ارزی برای تثبیت پول ملی ضروری بود.

Numismatic policy can affect the stability of a country’s economy.

سیاست‌های پولی می‌توانند بر ثبات اقتصاد کشور تأثیر بگذارند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت numismatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «numismatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/numismatic

لغات نزدیک numismatic

پیشنهاد بهبود معانی