فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Oligarchy

ˈɑːləɡɑːrki ˈɒləɡɑːki

شکل جمع:

oligarchies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سیاست الیگارشی (حکومت معدودی از اغنیا و قدرتمندان)

The citizens feared that the government was slowly turning into an oligarchy.

شهروندان نگران بودند که حکومت به‌تدریج به الیگارشی تبدیل شود.

The reforms aimed to dismantle the existing oligarchy.

اصلاحات با هدف برچیدن حکومت الیگارشی موجود انجام شد.

noun countable

سیاست الیگارشی (گروه اقلیت قدرتمند که کشور را اداره می‌کنند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

This oligarchy has no interest in democracy or justice.

این گروه الیگارشی هیچ علاقه‌ای به دموکراسی یا عدالت ندارد.

A self-serving oligarchy continues to control key institutions.

الیگارشی خودمحور همچنان کنترل نهادهای کلیدی را در اختیار دارد.

noun countable

سیاست کشور الیگارشی (کشوری با حکومت اقلیت قدرتمند)

Escaping the grip of an oligarchy is difficult without democratic reforms.

رهایی از چنگال کشور الیگارشی بدون اصلاحات دموکراتیک دشوار است.

In an oligarchy, power lies in the hands of a few families or corporations.

در کشورهای الیگارشی، قدرت در دست چند خانواده یا شرکت بزرگ است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oligarchy

  1. noun a system of government where power is held by a small, elite group of people
    Synonyms:
    aristocracy theocracy regency gerontocracy diarchy duarchy triarchy duumvirate triumvirate thearchy

ارجاع به لغت oligarchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oligarchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oligarchy

لغات نزدیک oligarchy

پیشنهاد بهبود معانی