امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Parasitic

ˌpærəˈsɪtɪk ˌpærəˈsɪtɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
پارازیتی، انگلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parasitic

  1. adjective Of or characteristic of a parasite
    Synonyms:
    parasitical bloodsucking leechlike freeloading
  1. adjective Of or pertaining to epenthesis
    Synonyms:
    epenthetic

ارجاع به لغت parasitic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parasitic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parasitic

لغات نزدیک parasitic

پیشنهاد بهبود معانی