با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pentagram

ˈpentəɡræm ˈpentəɡræm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pentagrams

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ستاره‌ی پنج‌رأس، ستاره‌ی پنج‌ضلعی
    • - She wore a necklace with a small pentagram pendant.
    • - او یک گردنبند با آویز کوچک ستاره‌ی پنج‌ضلعی می‌انداخت.
    • - The pentagram was drawn on the floor as part of the ritual.
    • - ستاره‌ی پنج‌ضلعی به‌عنوان بخشی از مراسم روی زمین کشیده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pentagram

  1. noun A star with 5 points; formed by 5 straight lines between the vertices of a pentagon and enclosing another pentagon
    Synonyms: pentacle, pentangle

ارجاع به لغت pentagram

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pentagram» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pentagram

لغات نزدیک pentagram

پیشنهاد بهبود معانی